logo-mini

تأثیرپذیری ابعاد حس مکان از ادراکات ذهنی در محله های مسکونی شهری

تأثیرپذیری ابعاد حس مکان از ادراکات ذهنی در محله های مسکونی شهری

خــلـاصــــــــــــــه : عملکردگرایی دیدگاههای مدرنیستی توسعه، انسان و شهر ومعماری را از معنا بیگانه و از حس تهی ساخته، و با تولید انبوه فضاهای بی هویت و بی معنا انسان را در بی مکانی و بی هویتی رها کرده اند. الگوهای توسعه شهری پایدار ، از یک زاویه پاسخی به بی تفاوتی های خسارت بار نسبت به هویت و تاریخ و حس و روح در دیدگاه های مدرنیستی توسعه نیز تلقی می شوند. هدف پژوهش های مکان محور در بافتهای شهری، فرا تر از راستی آزمایی فرضیات دانش روابط انسان و محیط در زمینه و بستری ایده آل، از حیث فراهم بودن تعاملات روزمره انسان و اجتماع و کالبد و معنا، مطالعاتی مستقر بر روابط وثیق حس مکان و رفتارهای مشارکت جویانه شهروندان در فرآیندهای توسعه شهری پایدار بوده است.

این مقاله، برگرفته از پژوهشی مبنایی و تبیینی در بعد پذیری حس مکان و تطبیق مدلهای نگرشی ارزیابی و سنجش حس مکان با ویژگی های محیط و بافت محله های مسکونی شهری می باشد.مطالعه پیش رو در تحلیل ساختار سنجش و ارزیابی آن ابعاد در چنان زمینه و بافتی نیز کوشش داشته است. این پژوهش، همچنین با مطالعه تأثیرپذیری ابعاد حس مکان از ادراکات ذهنی، به ارائه شاخص ها ومعیارهای ارزیابی کیفیت ادراکات و تصورات ذهنی شهروندان و نیز ارائه مدل تحلیلی تأثیرسنجی ابعاد مؤلفه های حس مکان از عوامل ذهنی در محیط محله های مسکونی شهری نیز پرداخته است.

  چکیده: عملکردگرایی دیدگاههای مدرنیستی توسعه،  انسان و شهر ومعماری را از معنا بیگانه و از حس تهی ساخته،  و با تولید انبوه فضاهای بی هویت و بی معنا انسان را در بی مکانی و بی هویتی رها کرده اند.  الگوهای توسعه شهری پایدار ،  از یک زاویه پاسخی به بی تفاوتی های خسارت بار نسبت به هویت و تاریخ و حس و روح در دیدگاه های مدرنیستی توسعه نیز تلقی می شوند. هدف پژوهش های مکان محور در بافتهای شهری،  فرا تر از  راستی آزمایی فرضیات دانش روابط انسان و محیط در زمینه  و بستری  ایده آل،   از حیث  فراهم بودن تعاملات روزمره  انسان و اجتماع و کالبد و معنا، مطالعاتی مستقر  بر  روابط وثیق حس مکان  و رفتارهای مشارکت جویانه شهروندان در  فرآیندهای  توسعه شهری پایدار بوده است.

این مقاله، برگرفته از پژوهشی مبنایی و تبیینی در بعد پذیری حس مکان و تطبیق مدلهای نگرشی ارزیابی و سنجش حس مکان با ویژگی های محیط و بافت محله های مسکونی شهری می باشد.مطالعه پیش رو در تحلیل ساختار سنجش و ارزیابی آن ابعاد  در چنان زمینه و بافتی نیز کوشش داشته است.

این پژوهش، همچنین با مطالعه تأثیرپذیری ابعاد حس مکان از ادراکات ذهنی، به ارائه  شاخص ها ومعیارهای ارزیابی کیفیت ادراکات و تصورات ذهنی شهروندان و نیز ارائه مدل تحلیلی تأثیرسنجی ابعاد مؤلفه های حس مکان از عوامل ذهنی در محیط محله های مسکونی شهری  نیز پرداخته است.

واژه های کلیدی: حس مکان- محله های مسکونی شهری-  ادراکات ذهنی-ابعاد حس مکان- نگرش

1-      مقدمه

1-1  طرح مسأله

بحران هویت در شهر های امروز ما منتج از منها کردن  معنا وحس و روح  در برآوردهای منحصراً مادی قرن بیستمی توسعه است. برآوردهایی که سبب شده اند راههای ارتباطی بیشتر،  ارتباطات کمتر و بی کیفیت تر تولید کنند؛ و شهرهای بزرگتر،  انسانهایی با خاطرات و تجربیات حسی محدودتر بیافرینند. فقدان حس و معنا علاوه بر نمایش تغییرات اساسی پارادایم در فرم شهر،  مؤید دگرگونی شیوه  ادراک انسانها از پیوستگی با مکان نیز می باشد (پرتوی، 1382).

از سویی دیگر، مطالعات مکان محور و پژوهشهای حس مکان، سهم بزرگی در عمق بخشیدن به دانش ارتباطات انسان و محیط ایفا کرده اند. جهدهای تئوریک  در بسط معنای “مکان” به آنجا نیز رسیده است که انسان بودن نیز به معنای زیست در جهانی مملو از مکانها  دانسته شده است (Relph, 1976). این مطالعات اینک  پس از  بیش از سه دهه، دارای یک بدنه تئوریک رو به رشد و ترمینولوژی مفاهیم مخصوص به خود شده؛ و در چهارچوبها و نظام مندیهای روانشناسی محیط،  اکولوژی انسانی و جامعه شناسی شهری  نیز محدود نمانده اند.

اگر از رویکردهای انتقادی در پژوهشهای مکان محور عبور کنیم،  مطالعات در حوزه مکان، در یک دسته بندی کلی و فارغ از ارتباطات با نظامهای متعدد علمی، به رویکردهای  پدیدارشناسانه و اثباتگرا  دسته بندی شده اند (Lalli, 1992).  پدیدارشناسی مکان، مبتنی بر فلسفه هوسرل و عمدتاً متوجه مفاهیم زیست-جهان و  مکان  و ارتباط وثیق آنها با انسان بوده است . بخش اعظم پژوهش های مکانی متأثر از این رویکرد می باشند؛  (پرتوی، 1382) و رویکردهای اثبات گرا که کوشش داشته اند تا با تکیه بر ذات تحلیلی خود مفاهیم مکان محور  را از تجربه های شخصی  خارج کنند و تعمیم ببخشند؛  در اقلیت واقع شده اند.

مفهوم کلی “حس مکان” در هر دو رویکرد مورد اشاره در موازات طیفی از مفاهیم مشابه  هم قرار می گیرد

که توسط پژوهشهای مختلف مورد تبیین واقع شده اند:  مکان دوستی (Tuan, 1977) ، شخصیت مکان  (Porshansky, 1983) ، ریشه داری  (Chawla, 1992) و  هم ذات پنداری بامکان  (Burdge, 1972)  از مهمترین آنها  هستند.با مطالعه پژوهشها و کوششهای  هم راستا با هر کدام، در می یابیم که ترجیح به  استفاده از واژه های مختلف برای مفهوم هایی به ظاهر مشابه، قدری فراتر از تفاوتهای لفظی ، و مبتنی بر تعاریف نسبتاً متفاوت از ماهیت رابطه انسان و مکان می باشد.

بر این اساس، پژوهش های انسانی-مکانی،  دچار حدّ قابل تأمّلی از عدم تطابق در برخی مبانی هستند؛واقعیتی که تاثیرات مستقیمی برناهمگونی ساختارهای ارزیابی وحتی ترمینولوژی و تعاریف مفاهیم پایه ای آنها  داشته است. این عدم توافق که گاهی  ناشی از تفاوت در تعاریف مبنایی،  تنوع در  روش شناسی ها و نیز  فقدان راستی آزمایی پیش فرضها در بخش بزرگی از این مطالعات  دانسته شده است، (Stedman, 2002)  مهمترین تأثیر خود را در نا پیوستگی تئوریک این مطالعات گذاشته است. گاهی مطالعات حس مکان  در رویکردهایی عمدتاً ذهنی، مبنای ارزیابی هایی غالباً کیفی شده اند که کمتر دارای قابلیت آزمون و  قیاس پذیری در  بافت های مختلف را فراهم می کنند.

1-2 اهمیت و ضرورت موضوع

اهمیت مطالعات مکان محور از حیث نتایج مهمی است که تحقق و بسط حس مکان در هماهنگی فرد و محیط، بهره برداری بهتراز محیط و نیز رضایتمندی و احساس تعلق نسبت به محیط دارد(فلاحت، 1385). نتایجی که به بروز رفتارهای مسوولانه و متعهدانه افراد نسبت به محیط خواهد انجامید. و اهمیت پژوهشهای مکان محور در بافتهای شهری، بر اساس ارتباطات وثیقی است که بین حس مکان و احساس تعلق به مکان از سویی و رفتارهای مشارکت جویانه شهروندان در فرآیندهای توسعه پایدار و ارتقا و بهبود شرایط زیستی و سکونتی  گزارش شده است(Uzzel, 2002).

ویژگی خاص این پژوهش نیز در کوشش برای ارائه و تبیین مدلی تحلیلیِ مبتنی بر رویکردهای عینی،  برای سنجش و ارزیابی حس مکان می باشد.  این مدل تحلیلی از آن روی اهمیت می یابد که به مطالعات ارزیابی و سنجش حس مکان در بافت های مسکونی متفاوت ودر  زمان های مختلف امکان وقوع بر پایه هایی قابل قیاس و مطابقت و راستی آزمایی می دهد؛ و نیز قابلیت ارتباط سنجی موثقی بین  ارزیابی های حس مکان و  ترجیحات رفتاری و نیز ادراکات ذهنی  شهروندان را فراهم می آورد. در واقع ضرورت این پژوهش در تبیین مبانی نظری مدل های ارزیابی و سنجشی است که  با توجه به امکان آزمون پذیری و کاربرد در بافتهای مشابه  و همچنین با نظر به مبانی نظری قابل اتکا و ساختارهای منعطف، مدخل مناسبی برای وحدت رویه در ارزیابی و سنجش حس مکان در بافت های شهری می باشند.

1-3  اهداف مقاله

هدف اساسی این پژوهش تبیین بعد پذیری و ارائه مدل ارزیابی و سنجش ابعاد حس مکان  در بافت محله های مسکونی شهری است. همچنین تبیین تأثیر پذیری آن ابعاد از ادراکات ذهنی شهروندان، و نیز ارائه مدلی تحلیلی برای تأثیرسنجی ابعاد حس مکان از  ادراکات  و تصاویر ذهنی نیز اهداف دیگر  این مطالعه را شکل داده اند.

1-4  سوابق مطالعاتی

مطالعات و ارزیابی های مکانی علاوه بر آنکه تحت عناوین مختلفی صورت گرفته اند،  مشتمل بر تنوع قابل توجهی از روشهای ارزیابی کیفی و کمی بر اساس تعاریف مختلف  از مکان و روابط انسان ومکان نیز بوده اند.محدوده و  زمینه های این مطالعات نیز از خانه ها و پارکها و خوابگاه های دانشجویی تا محدودۀ یک شهر  و منطقه متغیّر هستند. در میان آن دسته از مطالعات که  رویکردهایی مبتنی بر سنجش و ارزیابی  به حس مکان داشته اند،  تعداد بیشتری تنها به کاربرد مدلهای تبیین شده برای این ارزیابی در بافتها و زمینه های مختلف و ارتباط سنجی آن با متغیر های عمدتاً رفتاری پرداخته اند؛ و در این بین،  مطالعات چندی نیز در صدد  ابداع، تبیین و اعتبار سنجی  مدلهای ارزیابی  حس مکان برآمده اند.

از جمله این مطالعات می توان به پژوهش تعلق به مکان سیتا لو  اشاره کرد  (Low, 1992). دیدگاه این مطالعه بر حس تعلق به مکان عمدتاً فرهنگی و بازگو کنندۀ کیفیت انتساب معانی سمبلیک ) اجتماعی، سیاسی، تاریخی ، عاطفی و حتّی اقتصادی(  به یک محیط فیزیکی است. روش کیفی  این مطالعه منتج به معرفی اسباب شش گانه ارتباطات سمبلیک بین مردم و مکان شده است. این  روابط شامل ارتباطات تبارشناسانه، ارتباط به سبب از دست رفتن مأوا ، ارتباط اقتصادی، ارتباط اسطوره ای، رابطه مذهبی و در آخر ارتباط روایی می شود؛ که هر یک به ایجاد حس تعلق به مکان ، از طریق برقراری یک رابطه سمبلیک با محیط می انجامد.

در مطالعه دیگری، یک مدل ارزیابی  چهار سطحی حس مکان ارائه شده است (Shamai, 1991).

این پژوهش، چهار سطح حس مکان را  از  فقدان حس مکان تا  حس تعهد نسبت به مکان برمی شمارد. از پاسخگویان خواسته شده بود تا  جایگاه خود را بر اساس سطح ارتباطی که با مکان مورد مطالعه احساس می کردند انتخاب کنند.این پژوهش تنوع معنی داری از تمایلات رفتاری و جهت گیری های احساسی را  بر اساس سطوح مختلف حس مکان گزارش کرده است. برای نمونه افرادی که فاقد حس مکان  نسبت به محیط مورد مطالعه بودند، حاضر به قربانی کردن ترجیحات و خواسته های فردی خود برای اهداف مکان نبودند.مطابق با نتایج این مطالعه، افزایش سطح تمایل رفتاری در جامعه آماری به سمت فداکاری برای مکان،  نسبت مستقیم و معنا داری با بالا رفتن سطح حس تعلق به مکان دارد.

جرارد کایل و همکاران در مطالعه ای به تأثیر  ابعاد دلبستگی به مکان در یک محیط تفریحی و کوه پیمایی و تناسب آن با  ادراک شرایط محیطی و اجتماعی آن محیط از سوی کوه پیمایان پرداخته اند(Kyle, 2004). فلیپ ادواردز نیز در مطالعه کتابخانه عمومی مرکزی سیاتل،  به مثابه مکانی اجتماعی به بررسی  ارزیابی استفاده کنندگان ازکتابخانه به مثابه ساختار فیزیکی، محیط اجتماعی و مکان اطلاع رسانی برای ارزیابی کیفی حس مکان در آن محیط پرداخته است (Fisher, 2007).

الیزابت بروکاتو در مطالعه ای در ارائه مدل تحلیل ارزیابیِ تأثیرات عوامل ادراک عمومی (از طراحی کالبدی، عوامل محیطی، شرایط کارکنان، کیفیت سرویس دهی و رضایتمندی)بر ابعاد حس تعلق به مکان در محیط های خدماتی کوشش داشته است(Brocato, 2006). فلاحت نیز با مطالعه و دسته بندی معمارانه مساجد معاصر تهران اقدام به بررسی و تحلیل تأثیرات طرح کالبدی مساجد بر حس مکان نموده است (فلاحت، 1384). و حبیبی در مطالعه ای با تکیه بر رویکردهای ذهنی و نیز مطالعه مورد پژوهی در خیابان نیاوران تهران  در بررسی روابط تصاویر ذهنی، خاطرات و نقش کالبد فیزیکی در تحقق و بسط هویت و معنا و حس مکان در بافتهای شهری کوشش  داشته است (حبیبی، 1387 )

به رغم  مطالعات  قابل توجه ارزیابی مفاهیم مکانی،  در بافتها و زمینه های مختلف که به برخی از آنها اشاراتی شد،جای خالی  پژوهش هایی که در ارائه مدل سنجش و ارزیابی  حس مکان در بافت محله های مسکونی شهرکوشش داشته باشند و به مطالعه تحلیلی عوامل مؤثر بر آن بپردازند کاملاً محسوس است؛ هرچند که مطالعات قابل توجهی در پی ارزیابی حس مکان در محیط هایی (معمولاً) تفریحی و به تعبیر اولدنبرگ  مکان های سوم (Oldenburge, 1999) ، بوده اند.

1-5      سوال ها و فرضیه ها

در زمینه این مطالعه پرسشهای متعددی مطرح است از جمله:

–          بعد پذیری حس مکان ومبانی سنجش و ارزیابی مؤلفه های آن، بر چه مبانی نظری استوار است؟

–          کیفیت ادراکات و تصاویر ذهنی شهروندان با ابعاد و مؤلفه های حس مکان چگونه نسبتی دارند؟

–          چگونه در یک مدل تحلیلی  قابلیت تأثیر سنجی ابعاد حس مکان از مؤلفه های ادراکات ذهنی فراهم می شود؟

به همین ترتیب، فرضیات این مطالعه نیز شامل موارد زیر است:

–           برخوردار بودن حس مکان از ماهیتی چند بعدی.

–          امکان پذیر بودن سنجش  آن ابعاد  با انطباق روشهای ارزیابی نگرشی و نظریه های قضاوت اجتماعی با شرایط محیطی بافت محله های مسکونی.

–          اثرگزاری ادراکات و تصورات ذهنی شهروندان بر ابعاد حس مکان در بافت محله های مسکونی.

1-6 روش تحقیق و مراحل آن

این مطالعه مبتنی بر جستجو و مطالعه و تحلیل ادبیات پژوهش های مکانی و شهری برای تبیین مدل ارزیابیِ متناسبی برای حس مکان در بافت محله های مسکونی شهری است؛ واز آنجا که هرگونه مطالعه علمی “مکان” محور می بایست بر مبانی نظری  شفاف،  ترمینولوژی  تعریف شده و روش شناسی معتبر استوار باشد؛ و برگردان اصطلاحات به زبان  فارسی، در حالی که هنوز توافقی بر  واژه های اصلی در پژوهش ها حاصل نشده است، لزوم چنین دقتی  را مضاعف می کند؛  نقطه عزیمت مباحث را  بر تعریف مفاهیم بنیادین  مکانی قرار داده است.

این پژوهش با جستاری در ساختارهای ارزیابی حس مکان، تعابیر مستقر بر فرآیندهای ارزیابی نگرش را( به عنوان مبنای  ساختارهایی  تثبیت شده تر) برای ارزیابی و سنجش حس مکان مورد بررسی خاص  قرار می دهد؛ و  ضمن تبیین بعد پذیری حس مکان در محیط محله های مسکونی شهری، به ارائه مدل تحلیلی متناسبی با شرایط زمینه ای آن محیطها در ارزیابی ابعاد حس مکان می پردازد.از سویی دیگر نیز، با تفکیک مهمترین عوامل تأثیرگزار بر ابعاد حس مکان به عوامل ذهنی و ویژگی های فردی، به تعریف شاخص ها و معیار های ارزیابی این تأثیرات و نیز ارائه مدل تحلیلی ارزیابی و تأثیر سنجی  ابعاد حس مکان از آن عوامل پرداخته خواهد شد.

1-7 معرفی متغیرها و شاخص ها

معنایی که در این مقاله از مکان اختیار می کنیم به خاص بودن مفهوم مکان در مقابل مفهوم عام  وانتزاعی تر فضا و در هم تنیدگی مکان با ارزشهای انسانی اشاره دارد (فلاحت،1385). مکان را به مثابه یک اینجای حقیقی(پرتوی، 1382) و جایی که ادراکی کامل از هستی و بودن خود داشته باشیم (حبیبی، 1386 ) تعبیر می کنیم.

در بحث مدل سنجش و ارزیابی حس مکان نیز به  مفهوم  نگرش در دانش قضاوت اجتماعی تکیه خواهیم کرد. نگرش به طور خلاصه، به مثابه پاسخی به یک محرک یا پدیده بیرونی تعریف شده است (Fishbein, 1975).  در تعبیر کاربردی تری، نگرش را به مثابه ارزیابی یا برآورد مطلوب یا نامطلوبی که دربارۀ شی، فرد و  محیط صورت می گیرد، تعریف می کنیم.

تعبیری که از ادراک در تأثیر سنجی مؤلفه های آن بر ابعاد حس مکان در محیط محله های مسکونی شهری اختیار می کنیم، به تجربه حسی انسان از محیط پیرامونی او اشاره دارد؛ ادراک را به مثابه فرایند ذهنی یا روانی تعبیر می کنیم که گزینش و سازمان‌دهی اطلاعات حسّی و معنی‌بخشی به آن‌ها را به‌گونه‌ای فعّال به‌عهده دارد. به‌عبارت دیگر، پدیده درک یا همان ادراک  فرایند معنا بخشی به تجربه های حسی ست.(ایروانی، 1381، 10)

2-  مفاهیم، دیدگاهها و مبانی نظری

2-1 مکان به مثابه یک مرکز معنا

با تکیه بر تعاریف پدیدارشناسانه، می توان مدعی خاص بودن ماهیت “مکان” در برابر مفهوم عام تر “فضا” شد؛  خاصیتی که ناشی از انتساب معنا، بروز تعاملات اجتماعی، در هم تنیدگی با خاطرات و در یک کلام تخصیص هویت به مکان است.از سویی دیگر با توصیف “مکان” با مفاهیم امنیت و پایداری، “فضا” در مقابل متصّف به باز و رها بودن و عدم ثبات   است. نوربرگ شولتز در پژوهشهای خود که  به حد قابل توجهی متأثر از فلسفه هیدگر است، به تفاوت های ماهوی  و بنیادین مکان وفضا و راه یافتن آن حتی به زبان روزمره اشاره می کند.

اشاره او به این است که،  در محاورات روزمره در حالی که مکانها را با اسامی مثل میدان، مدرسه و مجتمع و شهر مشخص می کنیم،  از فضا ها به عنوان ارتباط های تپولوژیکی مانند قبل و بعدو زیر و روی یاد می کنیم. ماهیت فضا از دید توآن  نیز  (Tuan, 1977)  با حرکت، و ماهیت مکان با توقف و مکث همراه است. او هر مکث را سبب امکان پذیری و احتمال تبدیل یک فضا به مکان می داند و فضا را به عنوان مجال جابجایی بین مکان ها معرفی می کند.  در واقع مکان جزیی تعریف شده از فضای عام و تعریف ناشده است، که در ارتباطات مشخصی با انسان  و درک و عاطفه و تجربه او شکل می گیرد.

مکان به مثابه یک مرکز معنا و یک حوزه توجه معرفی شده است (Tuan, 1977)؛ که بر تجربیات انسانی، روابط اجتماعی، عواطف و شناخت مستقر است.مرسوم ترین تعاریف نیز مکان را برآیند مؤلفه های کالبد فیزیکی، فعالیتهای انسان و فرآیندهای اجتماعی و روانی معطوف به کالبد فیزیکی معرفی می کنند( Relph, 1977) . مکان در تعبیر روشن تری از کانتر نیز، به عنوان یک واحد تجربه محیطی و منتج از  رابطه بین “فعالیت ها”، “ادراکات” و “مشخصات کالبدی” تعریف شده است ( Canter, 1977)

آنچه در خصوص ماهیت مکان مورد تأکید است، جدای از تفاوت ماهوی با مفهوم فضا،  رابطه وثیق آن با مفاهیم انسانی و ادراکات و تجربیات  و تعاملات اجتماعی  و از سویی اتفاق نظر بر ماهیت چند بعدی و فهم کلی نگرانه از ” مکان” می باشد.

2-2 مطالعات حس مکان

رویکردهای پدیدارشناسانه به مکان و حس مکان با گزاره های محکم و روشنی یادآوری می شوند که در پی شناساندن ماهیت حس مکان” بر حیث التفاتی عمدتاً ناخودآگاهانه که مکان ها را به مثابه مراکزی پرمحتوا و عمیق از وجود بشری تعریف می کنند”(پرتوی،1382) بوده اند. مطالعات مبتنی بر این رویکردها طول و عرض تجربه در محیط،  تحرکات و  تعاملات اجتماعی، یا امثال آنها را دستمایۀ ارائه تعاریف حس مکان قرار داده اند. تعابیر پدیدارشناختی و ذهنیت گرای حس مکان، گرچه بسیار شفاف و محکم بیان شده اند، اما از سوی منتقدین به قطعی دانستن فرضیات به رغم قابل آزمایش بودن  و نیز حبس در ذهنیت و تجربه فردی و عدم قابلیت تعمیم پذیری متهم شده اند.

در مقابل رویکردهای اثباتگرا که عمدتاً به رفتار شناسان محیطی منتسب شده اند، با به آز مون گذاشتن فرضیات سنتی و نیز با روشهای کمی و متغیرهای قابل سنجش و اندازه پذیر شناخته شده اند. هر چند منتقدانِ رویکردهای اثبات گرایانه در نقد آن می گویند که نمی توان حس مکان را به ترجیحات رفتاری و تأثیرات حسی و تعلقات عاطفی و شناخت های منطقی یا سمبلیک تقلیل داد اما به نظر می رسد این رویکردها با تجزیه حس مکان به ابعاد و مؤلفه های آن در آزمودن پیش فرضها و اعتبار  و عمومیت بخشیدن به مفاهیم آن  تا حد زیادی موفق بوده اند.

2-3 حس مکان مبتنی بر نظریه های نگرش

در سالهای اخیر مطالعاتی در جهت ارائه یک نظام سنجش و ارزیابی معتبر حس مکان و تعلقات انسانی-مکانی انجام گرفته است. این تلاشها عموماً سعی در ترجمان مفاهیم و ابعاد حس مکان به مفاهیم متناظر در پژوهشها و دانش های مرتبطی دارند که نظام ترمینولوژی و سیستم ارزشیابی تثبیت شده تر و متقن تری برای متغیرها ارائه کنند.

ازجمله،  نظریه های قضاوت اجتماعی ، با توجه به نظام ارتباطات روشن و مورداتفاق نظر،  بین متغیرها و همینطور وجود پرسش های مورد آزمون قرار گرفته و تثبیت شده برای  پرسشنامه ها، مبنای  برخی از این مطالعات واقع شده اند.نقطه  اشتراک این پژوهشها اتکا به مفهوم “نگرش” است. ماهیت سه بعدی نگرش برای پژوهشگران حوزه روانشناسی اجتماعی آشناست. احساس و ارزیابی های مبتنی بر احساسات از یک موضوع بیانگر بعد عاطفی؛ فهم و باور فرد در خصوص یک موضوع شکل دهنده بعد شناختی؛ و تمایلات رفتاری در حضور یک موضوع معرف بعد رفتاری نگرش هستند(Fishbein, 1975) .

برای کاربرد در مطالعات حس مکان ، “مکان” مشخصاً به عنوان  یک موضوع نگرش در نظر گرفته می شود

(Jorgensen, 2001)؛ و این طیف از مطالعات روی ابعاد شکل دهنده حس مکان، یعنی دلبستگی به مکان، شخصیت مکان و وابستگی به مکان به عنوان مؤلفه های متناظر با  ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری نگرش تعمق دارند.

حس مکان اغلب به عنوان ظرف و دربرگیرنده سایر مفاهیم دانسته شده است؛ (Shamai, 1991). اما به نظر می رسدکه اختلافات از اینجا پررنگ تر و اساسی تر می شوند که وحدت رویه ای حتی در بین این پژوهشگران در ساختار مدل های سنجش،  ونیز کلی و جزئی بودن مفاهیم به چشم نمی خورد.

در یکی از مهمترین تفاوتها از لحاظ شکلی،  مفهوم دلبستگی به مکان گاهی به عنوان ظرف مفاهیم و شاخص اصلی کیفیت  رابطه انسان و مکان تعریف شده است؛  و دیگر مفاهیم ( شخصیت مکان و وابستگی به مکان) به عنوان مؤلفه ها و ابعاد  و  زیر مجموعه های آن در نظر گرفته می شوند؛ (Williams 1989)  و در مقابل، گاهی دلبستگی به مکان هم عرض با دو مؤلفۀ دیگر و ذیل مفهوم کلی حس مکان مورد بحث قرار می گیرد؛ و تنها منعکس کننده بعد عاطفی روابط انسان و مکان است نه کلیت آن (Jorgensen & Stedman, 2001) .

باید توجه داشت که در نظام دو مؤلفه ای  دلبستگی به مکان نظیر پژوهش  ویلیامز،  موارد مورد ارزیابی برای شخصیت مکان شامل مؤلفه های مربوط به شخصیت مکان به علاوه دلبستگی به مکان در نظام سه بعدی حس مکان یورگنسن و استدمن است؛ و این یکی از نقاطی است که طرفداران نظام سه مؤلفه ای حس مکان، نظام دو مؤلفه ای یاد شده را  به سبب حد قابل توجهی از هم پوشانی مفاهیم  و از این رو مبهم و غیر شفاف بودن تأثیرات  مؤلفه ها بر مفهوم کلی، مورد انتقاد قرار می دهند.

هرچند، برخی پژوهشگران همه آن ساختارهای چند مؤلفه ای یاد شده را،  وابسته به محیطها و زمینه های مختلف، کارآمد و معتبر شمرده اند؛ و برای نمونه سیستم سه مؤلفه ای حس مکان را مناسب ارزیابی در بافتها و محیطهایی با زمینه های تاریخی، مذهبی و روایی  قابل ملاحظه می دانند؛ و برای سنجش دلبستگی به مکان در یک محیط تفریحی و کوه پیمایی، مدل دو بعدی ویلیامز را مناسب تر می دانند  (Kyle & Graefe, 2004).

3-  تجزیه و تحلیل

3-1 ابعاد حس مکان در محله های مسکونی

پیش از تطبیق دادن مفاهیم نگرشی حس مکان با شرایط زمینه ای  بافت مورد مطالعه، لازم است محدوده فیزیکی زمینه پژوهش مشخص شده باشد.از اصطلاح “محله” چند نوع تعبیر امکان پذیر است؛ و حدود محله از دیدگاههای مختلفی قابل تعریف دانسته شده است. این دیدگاهها متنوع و به طور کلی  متفاوت هستند.برای مثال می توان دو اصطلاح Neighbourhood  و Township را به منزله مفهوم محله ترجمه کرد در حالی که جمعیت آنها به ترتیب برای 2000 تا 10000 نفر و 15000 تا 40000 نفر متغیر است.(عزیزی، 1385)و در ایران نیز ، محله کالبد سکونت و اشتغال 700-1250 خانوار (در حدود 6250-3500 نفر) با دامنه نوسان شعاع دسترسی پیاده  4تا 5 دقیقه تعریف می شود.

اما بدون در نظر گرفتن حساسیتهای تعاریف کالبدی حدود محله، می توان به حدود ذهنی و ادراکی که منطبق با ادراک و تصور عمومی شهروندان شکل می گیرد استناد نمود. تصور و درک عمومی از حدود یک محله شهری، می تواند شامل کلیت یا بخشی از یک بافت شهری،  یا محدودۀ ذهنی شکل یافته در اطراف یک مکان مذهبی و تاریخی، و یا هر جزئی از بافت شهری باشد که شهروندان به دلایلی احساس نوعی پیوستگی و تداوم در ماهیت اجزا آن دارند.

3-1-1 شخصیت مکان

شخصیت مکان، به  مؤلفه ای اشاره دارد که (تحت نفوذ الگوی ارتباطات پیچیده ای از ایده آلها، اعتقادات، ترجیحات ،احساسات، ارزشها، گرایشهای رفتاری آگاهانه یا ناخودآگاه) هویت افراد را در رابطه با یک محیط فیزیکی تبیین می کند(Porshansky, 1978) . بنابراین شخصیت مکان به بعدی از رابطه انسان-مکان اشاره دارد که امکان بروز و تأکید هویت را برای افراد فراهم می آورد. شخصیت مکان در محیط یک محله شهری رابازتابی از باورها و جنس شناختی تعبیر می کنیم که فرد از محیط محله سکونت خود دارد.

ارزیابی و سنجش شخصیت مکان در محله های مسکونی می تواند در برگیرنده داوریها نسبت به  مفاهیم  اساسی مدل فرآیند شخصیت بریکول، یعنی تفاوت، تداوم، عزت نفس و خود کارایی(خود کارآمدی) باشد(Breakwell, 1992).  تفاوت اشاره ای است  به میل به یگانه و متفاوت بودن؛ تداوم به تمایل به حفظ هویت در طی مکان و طول زمان  دلالت می کند؛ و عزت نفس در اینجا تعبیری است از حس خوشایندی که فرد از انتساب به  یک گروه یا یک محیط دارد (Twigger, 1996).

بنابراین داوری افراد بر گزاره هایی برای ارزیابی  و سنجش احساس تفاوت ، تداوم، کارآمدی وحس خوشایندی که فرد در محیط یا از نسبت داده شدن به محیط یک محله مسکونی می کند می تواند الگوی مناسبی برای ارزیابی “شخصیت مکان” باشد.

3-1-2 دلبستگی به مکان

دلبستگی به مکان در محیط یک محله مسکونی،  می تواند بازتابی از ارزیابی های عاطفی ساکنان، نسبت به آن محیط تلقی شود.بر خلاف فرضیات برخی پژوهش ها که دلبستگی به مکان را تنها محصول تعاملات اجتماعی در محیط قلمداد کرده اند، مطالعات متعددی ثابت می کنند که تعلق عاطفی به مکان می تواند نسبت به محیط فیزیکی و نیز محیط اجتماعی صورت پذیرد  (Kyle, 2005) و  (Jorgensen, 2001).تا آنجا که برخی از مطالعات گزارش کرده اند که احساس تعلق به یک محیط فیزیکی حتی مستقل از تعاملات اجتماعی نیز امکانپذیر است    (Hidalgo, 2001).

3-1-3 وابستگی به مکان

وابستگی به مکان ناظر به نظرداشتهایی است که یک محیط فیزیکی تا چه اندازه و به چه کیفیتی می تواند امکانات دستیابی به اهداف رفتاری افراد را در قیاس با آلترناتیوهای ممکن و در دسترس تأمین کند  ( Jorgensen & Stedman, 2001) . بنابراین یک مکان می تواند به سبب ارزشهای عملکردی هم برای افراد اهمیت و وابستگی ایجاد کند.وابستگی مکانی به محیط یک محله مسکونی شهری نیز به مؤلفه رفتاری در دیدگاههای نگرشی حس مکان اشاره می کند؛ و به ارزیابی مثبت ساکنان از توفیق و امکانات عملکردی یک محله مسکونی در رابطه با  ترجیحات رفتاری فرد در آن محیط نسبت به انتخاب ها و آلترناتیوهای در دسترس دیگر تعلق می گیرد.

3-2  ساختار سنجش

ابزار گردآوری داده ها در ساختاراین ارزیابی ها، معمولا پرسشنامه هایی هستند که در یک سیستم پنج یا هفت نقطه ای لیکرت، از پاسخگویان می خواهند تا گزاره های مختلفی را از “کاملاً موافقم” تا “کاملا مخالفم” یا”کاملاً  مورد علاقه” تا” کاملاً بی علاقه” مورد داوری قرار دهند. البته در مدل  سنجش  لیکرت با تعداد نقاط فرد نقطه ای هم به منطقه خنثی یا “نظری ندارم”  مختص می شود. گزاره های مورد داوری مختص  ارزیابی هر مؤلفه حس مکان جداگانه تنظیم می شوند.( در فرض دیاگرام ساختارهایی که در پی خواهند آمد، برای هر مؤلفه چهار گزاره به ارزیابی و داوری گذاشته شده اند.)

این گزاره ها می بایست به دقت و در وضوح معنی طرح شوند.

برای مثال گزارۀ “من عمیقاً به این محیط احساس تعلق میکنم”؛ علاوه بر ابهام، دارای  حد قابل توجهی  از هم پوشانی و عدم تفکیک بین ابعاد عاطفی و شناختی نیز هست.در مقابل گزارۀ “وقتی برای مدتی طولانی از این محیط دور هستم، بسیار احساس دلتنگی می کنم”؛ تا حد قابل قبولی بازتابی از مفهوم مؤلفه دلبستگی به مکان( بعد عاطفی ) می باشد؛ و شفاف و قابل فهم به نظر می رسد.

مدل ارزیابی و سنجش حس مکان، متغیری از زمینه و بافت پژوهش و اهداف مطالعه است.

اینکه  مؤلفه های گروهیِ سه گانه حس مکان به عنوان ساخت هایی مستقل و به گونه ای سلسله مراتبی با مفهومی انتزاعی تر و در برگیرنده  ( به عنوان حس مکان) مرتبط  باشند( دیاگرام شماره 2) ،  هر چند  در وهله نخست از لحاظ نظری  قابل دفاع به نظر می رسد،  اما هنوز آزمون ها و تحلیل های بیشتری برای اعتبارسنجی آن ضروری است.

این ضرورت با توجه به کیفیت یکسان اثرگزاری مؤلفه های سه گانه  برکلیت  حس مکان مورد بحث است.

تساوی اثر سه مؤلفه بر کلیت حس مکان از نظر بسیاری از پژوهشگران محل تردید می باشد؛ و نظرداشتها عموماً به نقش متمایز و پررنگ تر بعد عاطفی در ارزیابی های مبتنی بر تئوری نگرش،  اشاره دارند   (Fishbein, 1975)، و با در نظر گرفتن جایگاه دلبستگی به مکان به عنوان مؤلفه متناظر با این بعد،  به نظر می رسد ضرورت و کیفیت  برقراری نوعی محدودیت در میزان تأثیر دو مؤلفه دیگر (شخصیت مکان و وابستگی به مکان) بر کلیت حس مکان می تواند مورد بررسی  و آزمون قرار گیرد.

از سویی دیگر به نظر می رسد در محیط یک محله مسکونی شهری،  لازم است که مؤلفه های حس مکان به عنوان ساختهایی مستقل و مجزا مورد ارزیابی و سنجش قرار بگیرند؛ هرچند پتانسیل همبستگی بالا  بین آنها  نیز می تواند مورد بررسی باشد. طرح چنین مدلی برای ساختار سنجش حس مکان در بافت خاصّ مورد مطالعه، به سبب احتمال قوی تفاوتهای قابل ملاحظه در ارزیابی فرد از مؤلفه ها و ابعاد سه گانه حس مکان است.

برای مثال،  فرد می تواند در محیط محله مسکونی خود احساس هویت کند و ارزیابی بسیار مثبتی از شخصیت مکان داشته باشد و حتی به دلایلی نیز به مکان مورد بررسی احساس تعلق عاطفی عمیق داشته باشد؛ امّا مجتمع یا محله مسکونی خود را فاقد ظرفیتها و امکانات کافی برای زندگی به همراه خانواده خود ببیند. بنابراین احتمالاً  ارزیابی متفاوتی از  مؤلفۀ  وابستگی به مکان خواهد داشت.

در مدل ساختار سنجش پیش رو که با مقتضیات ارزیابی حس مکان ونیز ویژگی های محیط محله های مسکونی منطبق تر  به نظر می رسد، بر خلاف مدل سلسله مراتبی ارزیابی و سنجش حس مکان(منعکس در دیاگرام شماره 2)، سه مؤلفه حس مکان به عنوان ساخت ها و متغیرهای واسطه گر برای کلیت حس مکان عمل نمی کنند.؛ و هرچند همبستگی بین سه مؤلفه مستقل حس مکان  مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد اما این متغیرها تأثیرمستقل مستقیمی در ارزیابی و سنجش کلیت حس مکان نخواهند داشت.

در نتیجه با آنکه کلیت حس مکان همچنان به عنوان نتیجه ارزیابی نگرشی کلی  و مستقر بر ارزیابی ها از  ابعاد سه گانه نگرش خواهد بود؛ اما تأثیر مستقل ابعاد و مؤلفه های گروهی در آن  قابل تمایز نمی باشد (دیاگرام  شماره 3).  از این رو که در چنین ساختاری متغیرهای گروهی و نیز متغیر کلی حس مکان به طور جداگانه مورد سنجش و ارزیابی قرار می گیرند، این مدل را می توان مدل کلی و گروهی ارزیابی حس مکان نامید.

چند بعدی بودن ارزیابی حس مکان اشاره ای به ماهیت چند بعدی است که ارتباطات انسان-مکان را شکل می بخشد. هر بعد حس مکان مخاطب وجهی از “نگرش” آدمی به مکان است. از این روی برای مطالعات ارزیابی حس مکان نمی توان و نباید تنها به ویژگیهای فیزیکی و یا  فعالیتهای واقع شده در محیط اکتفا کرد. تعاریفی که از مکان به عنوان محصول تعاملات ساختار فیزیکی، فعالیتهای اجتماعی و ادراکات ارائه شد نیز، دیدگاههای چند مؤلفه ای ارزیابی حس مکان را تأیید می کنند.

علاوه بر مبانی تئوری اتکا به مدل های سنجش چند بعدی حس مکان، قیاس آنها با ساختارهای ارزیابی تک بعدی نیز رجحان ساختارهای چند مؤلفه ای را مشخص می سازند .از جمله، یکی از ضعف های ساختارهای تک بعدی در احتمال بالای همبستگی ضعیف با ترجیحات رفتاری  است؛ در حالی که در مدل های چند بعدی، با تفکیک ابعاد حس مکان، همبستگی بین مؤلفه ها و ویژگی ها و ترجیحات رفتاری به نحو مشخص تری و در کنار هم قابل بررسی هستند. از نقاط ضعف دیگر مدل های ارزیابی تک بعدی در مقابل ساختارهای چند مؤلفه ای، به احتمال بسیار بالای خطا  و دسته بندی کم دقت جامعه آماری در گروه های کم تعداد  در ساختارهای تک مؤلفه ای  اشاره شده است(Churchill, 1979).  ایرادی که کمتر به ساختار مدل های چند مؤلفه ای ارزیابی حس مکان وارد است.

3-3  ادراکات ذهنی و ابعاد حس مکان محله های مسکونی

حس مکان بیانگر ابعاد عاطفی، منطقی، سمبلیک و روحانی رابطه بین انسان و محیط،  و دربرگیرنده نظامی پیچیده از ارتباطات درونی بین این ابعاد می باشد؛ و شاید به علت همین پیچیدگی است که توافقی بر مفهوم و معنای کلی حس مکان و نیز شیوۀ  ارزیابی آن در ادبیات این دانش به چشم نمی خورد (Jorgensen, 2006). عوامل مؤثر بر حس مکان را می توان مجموعه ای از ادراکات ذهنی زیبا شناسانه، عاطفی، تاریخی و مذهبی و از سویی عملکردها و فعالیتها و ویژگی های احساسی منتسب به یک مکان قلمداد کرد.

تأثیرات ذهن و ادراک همچنین به نوعی مورد پشتیبانی طیفی از مطالعات دانش طراحی شهری نیز می باشد.

مطابق با این مطالعات،  حس مکان زمانی در یک بافت شهری به تکامل می رسد که  جهت یابی و شناسایی به عنوان دو عملکرد روانشناسانه به تحقق رسیده باشند. جهت یابی جایگاه شایسته ای در پژوهش های طراحی شهری یافته است. کوین لینچ با تعریف مفاهیمی چون گره، راه، لبه ،  نشانه و محله به عنوان عوامل اساسی ساختار فیزیکی که جهت یابی را ممکن و تسهیل می کنند؛

نقش مهمی در شرح نظری و ارائه تعبیر علمی از آن ایفا کرده است.از سویی دیگر،  شناسایی نیز به الفت و مرتبه ای بالاتر از  شناخت  محیط اشاره می کند که ارتباطات وثیقی با روح و احساس افراد دارد.(پرتوی، 1382)بر این اساس با توجه به ریشه دار بودن این دو عملکرد روانی در تصورات ذهنی، “حس مکان” را می توان مستقیماً تابعی از  درک  و تصورات و ارزیابی های ذهن انسان از محیط معرفی کرد. و نقش و تأثیر  ادراکات و تصورات ذهنی را در کنار ویژگی های فردی بر ابعاد حس مکان مورد بحث قرار داد.

البته باید توجه داشت که ادراکات و تصورات ذهنی نیز خود به خود شکل نمی گیرند؛ و خود محصول شرایط و مؤلفه های محیطی هستند. برای نمونه احتمالاً با برنامه ریزی و طراحی گره و مرکز در بافتهای محلات مسکونی، ایجاد مکان هایی جذاب و دلپذیر برای همنشینی و تعبیۀ مکان های اجتماعی نظیر چایخانه و مراکز تجمع محله ای،  می توان انتظار داشت ساکنین محله تعاملات جمعی بیشتر و در نتیجه درک مطلوب تری از محیط اجتماعی محله خود داشته باشند. با این همه، ادراک و تصورات ذهنی فارغ از اسباب و عوامل شکل گیری،  مستقیماً بر ابعاد حس مکان مؤثر خواهند بود.

کرسول  به عنوان محققی مطرح در حوزه جغرافیای فرهنگی و انسانی، پنج تعبیر از مکان مطرح می کند:

او مکان را به مثابه یک قرارگاه فیزیکی، یک قرارگاه اجتماعی و نیز ماهیتی قابل فهم  از حیث رابطه ای مفهومی و معنایی تعبیر می کند(Creswell, 2004, 6-7) و در کنار آنها به تعابیر فضا به عنوان جدا ساز هایی فاقد معنا  ونیز مناظر به عنوان دیدگاه ها و نه مکانهایی برای بودن اشاره دارد  (Creswell, 2004, 10-11). برداشتها از محیط محله های مسکونی شهری به مثابه مکان هایی بالقوه، بر اساس دسته بندی کرسول در سه تعبیر نخست مکانی (مکان فیزیکی، مکان اجتماعی و مکان معنوی) مبنای دسته بندی در بحث تأثیر پذیری  ابعاد حس مکان خواهد بود.

باتفکیک محیط محله های مسکونی شهری  به  قرارگاههای های فیزیکی و اجتماعی می توان  تصورات ذهنی و ادراکی افراد نسبت به هر دو حوزه را مورد دقت قرار داد. در کنار مطالعه و بررسی این دو حوزه، لازم است تصورات ذهنی نسبت به تداعی معانی سمبلیک و خاطرات نیز مورد توجه قرار بگیرند.به این ترتیب تنوعی از ادراکات و تصورات ذهنی را به عنوان اساسی ترین اثرگزار ها  بر ابعاد حس مکان مورد بررسی قرار می دهیم.

3-3-1   ادراک و تصورات ذهنی ازکالبد فیزیکی محله

با آنکه مطالعات محیطی در ابتدا تحت تأثیر رویکردهای صرفاً روان شناسانه تنها بر دانش و باور و شناخت متمرکز بودند،  و به  ابعاد و ماهیت خود محیط فیزیکی توجه خاصی نداشتند؛ اما مطالعات بعدی با تعریف و تبیین مفاهیمی چون فضای شخصی، ازدحام، مکان های مقدس و مانند آنها ویژگی های کالبدی و ابعاد محیط را نیز در مطالعات وارد کردند.

فریتز استیل عوامل کالبدی تأثیرگزار در ادراک و حس مکان را اندازه، درجه محصوریت،تضاد، مقیاس، تناسب، مقیاس انسانی،فاصله، بافت، رنگ، بو، صدا و تنوع بصری معرفی می کند(فلاحت، 1385). از سویی دیگر حداقل دو مورد از چهار کیفیتی که P.P.S (مؤسسه معتبر پژوهشی پروژه فضاهای عمومی) برای مکانهای موفق ذکر می کند، مستقیماً به کیفیت طرح و کالبد فیزیکی اشاره دارند. این موارد  به دسترسی و نفوذپذیری و نیز راحتی و تصویر کالبد فیزیکی می پردازند.

با تکیه بر آن پژوهش ها و با دقت در بافت محله های مسکونی، شاخص های ادراک ذهنی شهروندان  از کالبد ومحیط فیزیکی محلات مسکونی شهری را  به عنوان یکی از مؤلفه های مؤثر بر حس مکان شهروندان مطرح می کنیم. با توجه به بافت فیزیکی نوع محله های مسکونی شهری شاخص های ارزیابی ادراکی از کالبد فیزیکی می توانند بر کیفیت ادراک شهروندان از جذابیت منظر شهری و طبیعی، مبلمان شهری، نظافت و تمیزی ، دسترسی به خدمات شهری و محله ای، و نیز دسترسی به حمل و نقل عمومی باشد.

3-3-2  ا دراک و تصورات ذهنی از محیط اجتماعی محله

مکانها گاهی به عنوان ظرف و بستر ارتباطات اجتماعی و فرهنگی قلمداد شده اند.تا آنجا که برخی مطالعات تعلق به مکان را بیشتر به آن ارتباطها منتسب کرده اند تا به ماهیت فیزیکی مکان (Low, 1992).هرچند برخی از مطالعات در صفت انحصاری و حتی تفضیلی نقش تعاملات اجتماعی در ایجاد و تقویت حس مکان و تعلق به مکان تشکیک کرده اند؛ اما صرف اهمیت وافر روابط اجتماعی در شکل گیری و بسط حس مکان که در قریب به اتفاق مطالعات مکانی منعکس شده، سبب تثبیت تصورات ذهنی از محیط اجتماعی بر ابعاد حس مکان  به مثابه یک اثرگزاری مهم در مدل  تأثیر سنجی ابعاد حس مکان است.

ملیگان دو مفهوم در فرآیند ارتباطات اجتماعی را مطرح و تعریف می کند.تعاملات گذشته و قابلیت تعاملی. نخستین تعبیری از تجربه های اجتماعی قبلی در محیط و اشاره ای ضمنی به خاطرات است؛ و قابلیت تعاملی به ویژگی هایی ناظر است که  محیط برای ایجاد و تقویت و تحت تأثیر قرار دادن تعاملات جمعی ایجاد می کند (Milligan, 1998).ادراک و تصورات ذهنی از محیط اجتماعی ، تمایل به تعاملات اجتماعی و مشارکت در تصمیم گیری ها و فعالیتهای جمعی در کنار تصور ذهنی از  شأن اجتماعی ساکنین محله می توانند در راستای نتایج پژوهش مورد اشاره به عنوان شاخص های ارزیابی ادراک و تصور ذهنی شهروندان از محیط اجتماعی محله سکونتشان  مطرح  شوند.

3-3-3  ادراک و تصور ذهنی ازمحله به مثابه تداعی کننده معنا

فریتز استیل به خصوصیاتی مانند تاریخ ، تخیّل، توهم، رمز و راز، شگفتی، شور و خاطره به مثابه اسباب ایجاد رابطه متمرکز با مکان ها یاد می کند  (فلاحت، 1385). رلف نیز تصورات ذهنی را مؤثرترین عامل هویت مکان می شناسد و معتقد است: “تا زمانی که معنای مکان ها [تنها] در ساختار فیزیکی و فعالیتهایی که در آن رخ می دهد جستجو شود، چیزی یافت نمی شود؛ بلکه باید معنا را در تصویرهای ذهنی و تجربه های انسان ها از مکان جستجو کرد.” (حبیبی، 1387)

بر این اساس ادراک و تصورات ذهنی  از پیوندهای معنایی با محیط محله مسکونی می تواند با شاخص های تداعی خاطرات گذشته و نیز تداعی معانی سمبلیک  فرهنگی و مذهبی مورد ارزیابی قرار گیرد. این شاخص ها اشاره به ارتباطات سمبلیک و کیفیتهای معنایی دارد که شهروندان به محیط محله سکونت خود منتسب می کنند. خوانایی نماد ها و حال وهوای دلخواه فرهنگی و یا مذهبی در محیط محله، درک  تعلقات روایی و تبار شناسانه، یادآوری خاطرات خوشایند،درک و انتساب اهمیتهای سمبلیک به مکان می توانند معیارهای ارزیابی این شاخص ها درمحله های مسکونی شهری باشند.

3-4 ویژگی های انسانی و جمعیتی  و حس مکان

اثر گزاری ویژگی های  انسانی بر حس مکان با واسطه ادراکات و تصورات ذهنی( از کالبد فیزیکی، محیط اجتماعی و تداعی معنایی) در محیط محله های مسکونی می باشد. به تعبیر روشن تری، قویاً محتمل است که شهروندان در گروههای سنی متفاوت،  و با جنسیت و تحصیلات و مشاغل و مدت های اقامت مختلف در محیط محله مسکونی، تصورات ذهنی  متنوعی از محیط فیزیکی و اجتماعی و تداعی های معنایی پیرامون خود داشته باشند. این تصورات نقش مستقیمی بر ابعاد حس مکان می گذارند. مشخصات و ویژگی های انسانی و جمعیتی  در دسته های مختلفی قابل بررسی هستند.

ویژگی های فردی در مطالعات گوناگون حس مکان  به عنوان متغیرهای دموگرافیک و تعدیل کننده مورد بررسی بوده اند.در برخی از این مطالعات تأثیر سن افراد بر روابط انسان و مکان  مورد توجه خاص تری قرار گرفته اند(Cuba, 1993). افراد جوان تر احتمالاً تصورات و ادراک متفاوتی با افراد میانسال و مسن نسبت به محیط اجتماعی و فیزیکی محله و مجتمع زیستی خود دارند. برای مثال ارزیابی های نگرشی جوانان زیر 30 سال می تواند تحت تأثیر پیوند با گروههای غیر رسمی همسالان در محیط قرار گرفته باشد. از سطح تحصیلات،شغل و جنسیت نیز می توان به عنوان دیگر ویژگی های فردی مؤثر بر کیفیت تصورات و ادراکات ذهنی و در نتیجه ابعاد حس مکان نام برد.

مدت اقامت نیز می تواند به عنوان یکی از متغیرهای مؤثر مورد بحث باشد.

برخی پژوهش ها تأثیرگزاری معنی دار  مستقیمی از طول تجربه(مدت اقامت) در محیط را  بر تمایل به ایجاد و بسط روابط اجتماعی و حس تعلق به مکان گزارش کرده اند؛  (Tuan, 1997) و (Relph, 1996)  هرچند،  این گزارش ها در تناقض با نتایج  برخی دیگر مطالعات است که تأثیر معنی دار  مدت اقامت در محیط بر حس مکان را مورد تردید قرار داده اند  (Stedman, 2002)؛ طول تجربه یا مدت اقامت در محیط می تواند به عنوان عاملی با تأثیر بخشی غیر مستقیم بر ابعاد حس مکان مورد آزمون باشد.

نقش مالکیت یا اجاره مسکن در محیط یک محله مسکونی نیز می تواند  به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر ادراک ذهنی و تصورات شهروندان از ابعاد محیط مورد بررسی قرار گیرد.این فرض بر پژوهش هایی مستقر است که مالکیت را تحت عنوان ارتباط اقتصادی، به مثابه یکی از شش طریق ایجاد رایطه سمبلیک بین انسان و مکان گزارش کرده اند(Low, 1992) .

4-  جمع بندی

عوامل مؤثر  بر ابعاد حس مکان مطابق جدول ذیل به دو بخش تأثیرگزاری های مستقیم(کیفیت ادراک و تصورات ذهنی) و تأثیرات غیر مستقیم (مشخصات انسانی و جمعیتی ) دسته بندی شده اند. در جدول ذیل (جدول شماره 1) ادراک و تصورات ذهنی از کالبد فیزیکی، محیط اجتماعی و تداعیات معنایی به عنوان سه مؤلفه عوامل ادراکی مؤثر بر ابعاد حس مکان در محله های مسکونی مورد اشاره قرار گرفته اند. علاوه بر آن شاخص ها و معیارهای ارزیابی هر بخش و مؤلفه نیز به تفکیک پیشنهاد شده اند.

مدل تحلیلی مستقر بر نتایج این مقاله نیز، در مدل تحلیلی  پیش رو (دیاگرام شماره 4) مطرح شده است.این مدل تحلیلی بر اثر گزاری مستقیم کیفیت  ادراکات و تصورات ذهنی شهروندان بر ابعاد مؤلفه های حس مکان مستقر است؛ نتایج مطالعات اکتشافی آینده کیفیت  و حدود تأثیر هر کدام از عوامل ادراکی بر این مؤلفه ها در محیطهای مختلف را مشخص خواهند کرد. در دیاگرام مدل تحلیلی تأثیرات بر ابعاد حس مکان، نمایش پیکانها در یک سوی خطوط بیانگر رابطه اثربخشی و در دو سوی منحنی ها بیانگر پتانسیل همبستگی می باشد.

بررسی جداگانه ضرایب همبستگی بین مؤلفه های حس مکان و نیز ادراکات ذهنی مؤثر بر حس مکان هر کدام می تواند به عنوان تعبیری از گسست یا همگرایی بین مؤلفه های آنها تلقی شود.

در این مدل تحلیلی، متغیرهای مستقل (ویژگی های فردی) با تحت تأثیر قرار دادن متغیرهای واسطه گر(ادراکات ذهنی)، واجد تأثیرات غیر مستقیم بر متغیرهای وابسته( ابعاد حس مکان )هستند. تنها متغیرهای واسطه گری حامل این اثرگزاری در محیط مطالعه خواهند بود که تأثیر معناداری بر متغیرهای وابسته داشته باشند. تفاوت های قابل پیش بینی در کیفیت های اثر گزاری متفاوت هر دسته از عوامل ادراکی بر ابعاد مختلف حس مکان، در مطالعات مورد پژوهی آتی می تواند مؤیدعینی پژوهش هایی باشد که به تبیین ماهیتی چند بعدی و چند مؤلفه ای برای حس مکان پرداخته اند.

برای مطالعات ارزیابی حس مکان در بافت های شهری می توان از ارزیابی نگرشی مستقر بر تفکیک ابعاد حس مکان بهره برد. این مطالعات همچنین می توانند روابط  هر بعد حس مکان با ترجیحات رفتاری شهروندان را مورد مطالعه قرار دهند.پژوهش های آینده هم راستا با این مطالعه، این امکان را نیز خواهند داشت تا بر اساس جدول عوامل ادراکی و انسانی مؤثر بر ابعاد حس مکان به کیفیت سنجی تأثیرات هر بعد از مؤلفه های حس مکان از عوامل ذهنی در بافتهای های مسکونی بپردازند.

5-پیشنهادها و راهبردها

برای مطالعات آینده متدولوژی عینی و تحلیلی مبتنی بر ارزیابی ها و سنجش های کمی برآمده از روشهای پیماشی گرد آوری داده ها پیشنهاد می شود. مدل ارزیابی نگرشی ابعاد حس مکان همینطور قابلیت اتکا در مطالعات تطبیقی ابعاد حس مکان در بافتهای مختلف محله های مسکونی و مجتمع های زیستی را فراهم می کنند. پژوهشهایی که می توانند به مطالعات تطبیقی در ارتباط سنجی  ابعاد حس مکان با رفتارهای شهروندان در محیط مجتمع های زیستی و بافتهای محله ای مختلف شهر نیز  بپردازند.

فهرست منابع:

1.       ایروانی، محمود و خداپناهی، محمدکریم؛ روان‌شناسی احساس و ادراک،1381، سمت، چاپ یازدهم، تهران.

2.       پرتوی، پروین، 1382. مکان و بی مکانی رویکردی پدیدارشناسانه، نشریه هنر های زیبا،شماره 14، تهران.

3.       حبیبی، رعنا سادات، 1387. تصویرهای ذهنی و مفهوم مکان، نشریه هنرهای زیبا، شماره 35، تهران.

4.       فلاحت، محمد صادق، 1385. مفهوم حس مکان و عوامل شکل دهنده آن، نشریه هنر های زیبا، شماره 26، تهران.

5.       فلاحت، محمد صادق، 1384. نقش طرح کالبدی در حس مکان مسجد، نشریه هنرهای زیبا، شماره 22، تهران.

 

1.       Breakwell, G. M., (1992). Processes of Self-evaluation: Efficacy and Estrangement. Surrey University Press.

2.       Brocato, Elisabeth Deanne, 2007. Place Attachment: An Investigation Of Environments And Outcomes In a Service Context, a Doctoral thesis in Washington Ubiversity. Available in: http : / /hdl .handle .net /10106 /244.

3.       Burdge, R.J., Ludtke, R.L., 1972. Social separation among displaced rural families: the case of flood control reservoirs. Social Behavior, Natural Resources, and the Environment. Harper & Row, New York


نظر بدهید

*

code